دفترخاطرات دخترانه دانشجویان دانشکده علوم قرآن بندرعباس
امام علی علیه السلام : دو گرسنه اند که سیر نمی شوند :جوینده ی دانش و جوینده دنیا.حکمت457
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:, :: 17:28 ::  نويسنده : ب از مطهّر

سلام دوستای خوبم خوبین ؟

دلم برا شما دوستام ،دانشکده ،خوابگاه و همه وهمه تنگ شده ...

نمرات رو دیدین ؟راضی بودین؟ من که توقع ام بیشتر بود باور کنید تو آینه خودمو میبینم اینجوری شدم

خداکنه بقیه اساتید هم نمرات رو بزنن راحت شیم ...

روز آخری قبل رفتن با شوگر ورستم و اسکاج رفتیم امامزاده سیدمظفر علیه السلام بعدشم رفتیم دریا و بعد بسرمون زد بریم بازار انبه بخریم ...(ساعت 8بلیط داشتیم من و رستم وهلن) ... چشتون روز بد نبینه خوردیم به ترافیک ساعت 8 رسیدیم خوابگاه و بعد بازم گیر کردیم تو ترافیک ... زنگ زدیم به دوتا بچه ها که تو ترمینال بودم که برید بگین ما تو راهیم ... بالاخره 8:30 رسیدیم ترمینال ... راننده میگه خانم ساعت چنده؟ رستم هم میگه 8 هست دیگه

یه نفر دیگه نشسته بود سر جامون .. بنده خدا یه خانم وبچه هاش نشسته بودند سرجاش . ما مجبوری جای دیگه نشستیم ... و دوست مستقل (هلن، با اینکه مستقل شده بازم باماست) رو جلو نشوندیم ...

بیچاره نشست کنار همون خانمه که با بچه هاش بد جایی نشسته بودند و بچه خانمه نشست کنار کسی که سرجای اصلی ما نشسته بود ... خانمه دوتا بچه داشت یکیش نوزاد بود وتا وقتی رسیدیم ونگ زد (گریه همراه با دادو فریاد) و بچه دیگش پسر ده ساله فعال و اکتیوی بود....(هلن بد بخت فکرکنید چیکشید نه تونست بخوابه و سرشم به مرحله انفجار رسیده بود ) بهش اس دادم پول آژانس بفرست بیا . اس داده به چشمان قرمز خونی من نگاه کن ...

آخی هرچی بود با تموم خاطراتش زود تموم شد یه ترم خوب ...

دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, :: 14:10 ::  نويسنده : ب از مطهّر

هوالعلی

امروز خیلی خوب بود . جدی جدی خیلی خونده بودم ولی می ترسیدم استرس هم داشتم ولی برای اولین بار با اطمینان خاطر از جلسه اومدم بیرون ... البته همه بچه ها همین طور بودن

امتحان امروزمون تحلیل القصص قرآنی با رویکرد عهدین بود . خداییش استادمون خیلی خوب بود (استاد پروازی بودا)

جلساتش پر بار بود . جزوه ای که نت برداری های سر کلاسم بوده واقعا باارزشه ... همه هم درسو دوست داشتند و هم خوندند انشالله که نمره هام خوب بشه ...

امروز یه اتفاق دیگه ام افتاد رییس دانشگاه مون اومد به دانشکده مون سر زد ...

همه دانشجوها تو کلاس ما کلاس علامه طباطبایی نشستند (اکسیژن برا تنفس کم بود )

قبل جلسه گوشیم رو دادم به یکی از اساتید گفتم موقع سخن رانی لطف کنه و ضبط صدا رو روشن کنه استاد یادش رفت ... رو یه برگه نوشتم دادم به جلوییم گفتم برسون به اونی که اول نشسته - شوگر جلو من بود اشاره کرد به یکی از آقایون و اون داد به جلوییش . یکی از مهمونا تا آخر جلسه داشت  نگاه ما میکرد .فک کنم کنجکاو شده بود ببینه ما دانشجوها داریم چی رد میکنیم جلو...

کلا افتخار میکنم تو این دانشکده درس میخونم چون واقعا حضور بین بچه های متدین و قرآنی لذت بخشه ...

علاوه بر کلاس حفظ خودمون میخوایم اگه بشه حفظ تخصصی تو تابستون شرکت کنیم دعا کینن بشه و مکانشم مشهد بیفته

آقا امام رضا بطلب بیایم

یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, :: 13:26 ::  نويسنده : ب از مطهّر

یاحق

من که دیگه دارم میترکم چقدر میخونید بسه

شوگر میگه: اگه برا کنکور اینجوری میخوندم حتما رتبه یک می آوردم . (طفلی اومده دانشگاه درس نخونه گیر آدمای ...خونی افتاده)

رستم ونی نی واسکاج تو اتاق ما تو اتاق جمیل: ایشیتاکا و خرکش و دختر حزب الله و زن سلمان و حنا واتاق حنان : زمین و شایسته و افسون و رومی و خلاصه همه دارن میکشن خودشونو ...

خبر رسیده که آقایون دانشکده هم دارن تمام تلاششونو میکنن ...

ساعت اماتحاناتمون فرق داره ... درس مبانی اخلاقمون استادمون یکی بود و استادهم سوالات یکی داده بود... ما رو اسکورت کردن تا سرویس که سوالات لو نره وآقایون هم هر کاری کردن نتونستن حتی یه سوال رو بفهمن ...

تو سرویس گوشیم زنگ خورد دیدم شماره ناشناس بود جواب دادم

- بله ...  سلام ...صداتون ضعیفه لطفا بلند تر صحبت کنید ..

- سلام فلانی هستم

- خب ...

-میشه چندتا سوالات اخلاقو بگید ؟

- نخیر

- خدافظ

چنان محکم وبا قطعیت گفتم نخیر که دیگه نفهمید چه جوری خداحافظی کنه .چنان ضایع شد فک کنم قدش چند سانت کوتاه تر شد . متعجبم از سماجتشون برای فهمیدن سوالا...اینکه شماره منو از کجاگیر آورده بودن فهمیدم ... امانتداری هم خوب چیزی هست

خدایا عاقبت همه مون رو ختم بخیر کن ...

 

 

شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 15:45 ::  نويسنده : ب از مطهّر

یا حق

دیشب همه تا دیروقت سرشون تو کتاب بود وعده ای هم تا صبح گلوکزوفسفر می سوزاندند واز آنجا که همه دوستان من قصد دارند معدل الف شوند _معدل الف ها را به اردوی زیارتی مشهد برده می شوند-همه منطق (اولین امتحان) به جای خواندن میخوردند. 

من یکی که وقتی برگه امتحان جلوم گذاشته شد هرچی خونده بودم یادم رفت نگاه به سوالای تشریحی میکردم میدونستم چی مشد ولی نمیتونستم بنویسم وتستی ها بدتر ... یه کم گذشت وتمرکز کردم دیدم نه بابا اونجور هم سخت نیست وخدای شکر تونستم خوب بدم ...بقیه هم راضی بودن

امتحان بعدی نگارش 3واحدی هست بعضیا از ظهر تا حالا همیچین میخون

مکان های درس خواندن در خوابگاه ما 1.سالنtv : زیر میزها روی میز ها در سایه میزو احیانا پشت میز ها

2. سالن ورودی : پشت در و رودی و رو به روی در ورودی

3. آشپزخانه : کنار آبسردکن ...پشت در آشپزخانه و...

4. اتاق ها : زیر تخت ها ،روی تخت ها ، کنار تخت ها ، آویزان از تخت ، بغل تخت ها ،بین تخت ها ، جلو تخت ها

5. حمام (در صورت خالی بودن مفروش شدن )

6. راه پله ها

7. پارکینگ و حیاط: در سایه میز تنیس ، درکنار باغچه ، دورتادور حیاط ،کف حیاط و بین اتومبیل های و در سایه آنها 

خلاصه هر جایی که بشه توش خوند....

 انشالله همه دوستای عزیزم موفق باشن

 

 

پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:, :: 13:15 ::  نويسنده : ب از مطهّر

 

 یاحق

چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:34 ::  نويسنده : ب از مطهّر

هو العلی

فرجه هامون شروع شد ...

گرچه ترم کوتاهی داشتیم ولی خوب و مفید بود ...

امروز آخرین جلسه تحلیل قصص با رویکردقرآن وعهدین بود . کلاس هایی فشرده وعالی که همه مون رو مشتاق تر کرد و چیز هایی زیادی یاد گرفتیم از همه مهم تر فهمیدیم چقدر نسبت به قران بی اعتنایی کردیم ... انشالله سال دیگه همه با دست پر برگردیم

انشالله همه همه تو فرجه ها موفق باشند

شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:50 ::  نويسنده : ب از مطهّر

يا حق

آخر هفته چون روز مادرم بود بچه ها رفتن خونه هاشون و يه ده ،دوازده نفري مونديم ....

به لباس ورزشي احتياج داشتيم بعد كلاس حفظ زديم بيرون ... موقع اذان مغرب قرار بود اسكاج بره اسكله و بره منزل داداشش ..بچه ها گفتن پول نداريم بديم تاكسي بياين پياده بريم ... اسكاج كه ديرش شده بود تاكسي دربست كرد و رفت و بقيه ما منتظر واحد شديم و بالاخره واحد اومد ..ما ماهم قرار گذاشته بوديم با هم عربي صحبت كنيم مسافراي ديگه با تعجب ما رو كه بلد نبوديم درست عربي حرف بزنيم نگاه ميكردن شده بودن ...

پياده شديم و يه مسيري رو پياده رفتيم چشتون روز بد نبينه هركي ما رو با هم مي ديد متعجب نگامون مي كرد و يچيزي مي پروند ... بماند تيكه هاي بدشون ...بعضي ميگفتن اطلاعاتي ها رو داشته باش... بعضي ميگفتن اينا از اداره منكرات اومدن ... يه خانم چادري با پسرش رد مي شد برگشت به پسرش گفت : نگاه كن چه دختراي خوبي همه محجبه و خوب . مي خواي يكي شونو برات بگيرم .پسره هم گفت بريم خواستگاري

رفتيم امام زاده نماز بخونيم يكي از اساتيدمون رو ديديم بنده خدا كلي راهنمايي كرد و آدرس داد و اما بعدش ... همه مون رو دعوت كرد مغازه اخويش براي صرف بستني ...حسابي چسبيد ....0كلا خيلي خوش گذشت)

یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:4 ::  نويسنده : ب از مطهّر

بسم الله الرحمن الرحيم

فروردين خيلي قشنگ تموم شد قشنگ كه ميگم منظورم خوش و دلنشين هم هست . هم معنوي وهم دنيوي

 لحظات زيباي معنوي خوبي داشتيم مخصوصا مراسم دعاي كميل كه در امام زاده سيد مظفر  عليه السلام همراه با تشييع پيكر شهيد گمنام و عزاداري بي بي زهراي مرضيه سلام الله عليها بود . و 2 شبي كه مهمون مكتب زهراي بي بي شديم .

 و لحظه هاي دنيوي يا شايدم شامل رفتار هاي ضابلو ي بروبچ (ضابلو جمع الجمع ضايع و تابلو مي باشد )

اولين ضابلو كار ني ني بود كه دستشو از شيشه سرويس بيرون آورد و لحظه اي بعد قيافش ديدني شد معلوم نبود داره مي خنده يا گريه مي كنه . دستاشم قرمز شده بود . بعد از اينكه حالش سر جاش اومد گفت كه بيرون آوردن دستش همان و برخورد دستش به صورت يك عابر بدبخت خدا مي دونه چي بسرش اومد خدا كنه اتفاق خاصي نيفتاده باشه براش

دومين ضابلو كار ي اثر هنرپيشه هاي خوابگاه بود ايشيتاكا و هلن ...

اين دوتا شيطون مي رن بازار و وقتي برمي گردن از بس آفتاب خورده بوده تو سرشون نگاه به كيف پولشون نمي كنن و سوار ون ميشن ... بعد از رسيدن به مقصد از بقيه مسافرا مبلغ كرايه را مي پرسن از يكي مي پرسن ميگه : هشت صد تومن . هلن ميگه بزار از يكي ديگه بپرسيم شايد اشتباه كرده نفر دوم ميگه نهصد . ايشيتاكا ميخاد از نفر سوم بپرسه كه هلن ميگه نپرس كه مي ترسم بيشتر بشه ..تموم محتويات كيف دو بازيگر هزار تومن ميشه ... با شرمندگي به راننده ميگن ببخشيد ما پول كم داريم ميگه اشكال نداره هر چي داريد بدين ... پر رو پرو هرزار ميدن پياده ميشن و رو خودشون نميارن ايشيتاكا درو محكم مي بنده و ون حركت مي كنه . هلن ميبينه داد ايشيتاكا بلند شد نگاه ميكنه چي مي بينه ؟! ايشيتاكا دستگيره ونو گرفتو همراش مي دوهه و داد ميكشه وايسا .ايسا ... هلن فك ميكنه ميخواد بقيه پول راننده رو بده ..اما نگو چادر ايشيتاكا لاي در گير كرده ... (بقيه اش هم كه ديگه معلومه )

-----

درسامون سخته فرجه هم كم داريم و استادام پاشونو گذاشتن رو گاز هي درس ميدن تا قبل انتخابات تموم كنيم دعا كنين بتونيم از پس امتحانات ميان ترم و ترم بر بيايم قراره 3 نفر اول برن مشهد ...

راستي روز مادر و روز زن رو به همه مادراي گل و خانماي دوست داشتني تبريك ميگم

روز معلم رو به تموم معلم هايي كه داشتم و به اساتيد دانشكده مون بويژه اساتيد خانم تبريك ميگم حالا چون اساتيد آقاي دانشكده مون خوبن به اونا هم تبريك ميگم

 

سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 18:37 ::  نويسنده : ب از مطهّر

بسم الله

سلام اومدیم خوابگاه دیدیم اه چقدر عوض شده پرده هاش خوشچل موشچل ،میز ناهار خوریپادری و قالیچه و کمد جدید تازه قراره تو حیاطمون برامون تخت و حوض وفواره بزارن ..وسایل ورزشی ... بازم بگم دل دانشجوها آب بشه نه گناه دارین .

خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم که تو این دانشکده و تو این رشته قبول شده و تحصیل میکنم اینقدر جو باحالی داره دوستای خوب دانشجوهای ...خون و استادای خوب از همه مهم تر رئیس دانشکده خوب ... هم اتاقی های عزیز و دوست داشتنی که آدمو میکشونن طرف بهشت نخوای بری هم با لگد میندازنت داخل (خودشون خوبن منم باهاشون میرم بهشت رام ندادن زیر چادرشون قایم میشم )

دیشب گاف دادیم در حد لالیگا با بروبچ رفتیم یه گل کوچیک زدیم .. آخرش هم 6-2 بردیم خیلی خوش گذشت تخلیه انرژی شدیم . و امروز فهمیدیم که رییس کل اقاف اومده بود مهمان سرا اوقاف که بغل خوابگاهمونه و دیشب سروصدا رو شنیده و به رییس دانشکده گفته و بقیه اش هم معلومه ...

اعتصاب کردیم شام رزو نکردیم رییس دانشگاه اومد گفت :آشپز جدید میاریم وقرار شد امشب از یه رستوران برامون غذا بیارن خدا کنه خوب باشه

خدایا کمکون کن که امروزمون مثل دیروز نباشه و حسرت گذشته ها رو نخوریم

یا حق

 

سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:, :: 18:34 ::  نويسنده : ب از مطهّر

سلام به همگی خوبین ؟امروز خوشگذشت ؟وقتتون بخیر

تو این تعطیلات همه کار کردم به جز درس خوندن هرکی هم از بچه های خوابگاه احوال منو میگیره می پرسه درس خوندی ؟ من نخوام درس بخونم باید کی رو ببینم .ادبیات عرب رو با چه جان کندنی تموم کردم به آبجیام میگم 10 تا درس دیگه دارم میخندن کتابمو نشونشون دادم آبجی میگه من اصلا رشته تو رو انتخاب نمیکنم سخته (منم بهش گفتم رات نمیدن)

چمدون بزرگمو نیمه خالی آوردم توش چیزی بزارم بیارم خوابگاه حالا که وسایلمو جمع کردم میبینم یک ساکم اضافه شده که همش خوردنی و تموم شدنی هستفردا انشاله بلیط برا شیراز دارم و بعد از دوروز شیرازگردی با رستم عازم خوابگاه میشویم .نی نی ومادرجونم قراره طوری حرکت کنن که عصرجمعه برسن.و اسکاجم که معلوم نیس کی بیاد از شکر هم خبری ندارم. این از اتاق مطهر.بقیه هم جمعه و شنبه میان. چقدردلم برا دریا تنگ شده . راستی من الام عزا گرفتم که از این به بعد بعد نماز صبح دیگه نمیشه خوابیدیادش بخیر قبل عید بعد نماز یه خوابی میکردیم،بعدمیرفتیم دانشکده .

بهرحال دوستان هرچه میتوانید از آجیل های باقی مانده عید از شیرینی های محلی استانتون و خوراکی های خوشمزه تان همراه خود بیاورید هرکس دست خالی بیاد

شنبه 10 فروردين 1392برچسب:, :: 17:48 ::  نويسنده : ب از مطهّر

آنچه برای زن نکوست

درباره حضور زنان در اجتماع و کیفیّت آن سخن بسیار بر زبان ها جاری شده است

و قلم های زیادی در این عرصه به قلم زنی پرداخته اند و امّا آنچه که نباید فراموش شود و هرگز هم نباید توجیه گردد این است که اگر زن هم بناست در عرصه های ضروری اجتماع حضور داشته باشد از دیدگاه نامحرمان باید به دور باشد، این واقعیتی است که زن به هر صورتی که در دید نامحرم قرار گیرد برای آنان جذّاب است و (البته مراتب جذّابیت متفاوت است) این مطلب را هر انسان با انصاف و با وجدان بخوبی در درون خویش احساس می کند منتهی پاکان چشم خویش را فرو می بندند و هوسبازان ویروس نگاه را پخش نموده، فضا و جوّ مربوطه را آلوده می کنند. فاطمه زهرا (س) با توجّه به این مطلب است که دیدگاه خویش را در این زمینه با صراحت تمام اعلام می دارد، و بدون واهمه بیان می کند.

علی (ع) می فرماید: خدمت پیامبر اسلام (ص) بودیم، آن حضرت پرسید: چه چیزی برای زنان نیکو و رواست؟ حضرت فاطمه (س) در پاسخ فرمود: «خیرٌ للنساءِ انْ لا یریْن الرّجال و لا یراهنّ الرّجالٌ ؛ بهترین (حالت) برای زنان این است (که بدون ضرورت) مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز آنان را ننگرند».

پیامبر اکرم آنچنان از این سخن عمیق و رسا به وجه آمد که فرمود: «انّها منّی، براستی فاطمه از من (پاره تن من) است (که چنین سخن سنجیده و عمیق می گوید)فاطمه زهرا(س) کسی نیست که سخن بگوید و خود بدان عمل نکند. موسی بن جعفر(ع) از پدرانش تا می رسد به علی (ع) نقل کرده که نابینایی اجازه گرفت که بر فاطمه (س) وارد شود، پس فاطمه خود را پوشاند، رسول خدا فرمود: برای چه خود را پوشاندی در حالی که او تو را نمی بیند (نابینا است) فقالت ان لم یکن یرانی فانّی اراهُ و هُو یشُمُ الریح فقال رسول الله: اشهد انکّ بضعة منّی ؛ پس فاطمه (س) گفت: اگر او مرا نمی بیند من او را می بینم، و او بو (ی من) را استشمام می کند سپس رسول خدا فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی ».منبع پایگاه اطلاع رسانی حوزه مقاله برخی وظائف بانوان در کلام برترین زن هستی -پدید آورنده : حجة الاسلام سید جواد حسینی ، صفحه 19

سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, :: 17:29 ::  نويسنده : ب از مطهّر

بسم الله الرحمن الرحيم

دوستان گلم اعمال عید نوروز رو کم وبیش میدونیم اما امروز داشتم وب گردی میکردم هفت سین قرآنی رو دیدم گفتم براتون بزارم بخونین و برا منم دعا کنید:

از اعمال مهم اين روز (روز سال تحویل) قرائت هفت سين قرآن است كه شامل 7 آيه از قرآن مي باشد كه با واژه ي سلام آغاز مي شود كه عبارتند از :
سلام علي آل ابراهيم ( سوره صافات آيه 109 )- سلام قولاً من رب الرحيم ( سوره يس آيه 58 )
سلام علي آل ياسين ( سوره صافات آيه 130 )– سلام علي موسي و هارون ( سوره صافات آيه 120)
سلام علي نوح في العالمين ( سوره صافات آيه 79 )- سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين  (سوره زمر آيه 73)
سلام عليكم بما صبرتم ( سوره رعد آيه 24 )
 
امام صادق (ع) مي فرمايند: نوروز روزي است كه در عالم ذَرّ خداوند از بندگانشپيمان گرفت كه تنها او را بپرستند و مشرك نشوند و پيرو رسول او ، حجج الهي واوليائش باشند و اين روز ، روزي است كه نخستين بار خورشيد در آن طلوع كرد و بادهادر آن جريان گرفت و زمين اولين شكوفه ي خود را ظاهر كرد، روزي است كه كشتي نوح برنقطه اي از زمين به نام جوديّ نشست و روزي است كه رسول خدا (ص)، علي (ع) را بر دوشخود بلند كرد تا اينكه بتهاي قريش را از بالاي خانه ي كعبه، به زير افكند و از بينبرد و نيز ابراهيم (ع) خليل بت هاي قومش را در اين روز در هم كوبيد، و آن روزي استكه رسول خدا (ص) اصحابش را امر كرد تا با علي بن ابيطالب (ع) به عنوان اميرالمؤمنينبيعت كنند، و آن روزي است كه پيامبر (ص)، علي (ع) را به سرزمين جن فرستاد تا اينكهبراي رسول خدا (ص) از آنها بيعت گيرد، و همان روزي است كه براي اميرالمؤمنين، برايمرتبه ي دوم بيعت گرفته شد، و آن روزي است كه علي (ع) بر اهل نهروان پيروز شد وذالثديه را كشت و آن روزي است كه قائم و واليان امر ما در آن ظهور مي كنند و آنروزي است كه قائم ما بر دجّال پيروز مي گردد و آن را در ميدان كنّاسه ي كوفه به دارمي زند، و هيچ نوروزي نيست مگر اينكه ما اهل بيت، انتظار فرج را در آن داريم، چراكه نوروز از روز هاي ما و روز هاي شيعيان ما است كه عجم آن را گرامي داشت و شما آنرا ضايع كرديد... 

(برگرفته از كتاب فرصت هاي طلايي نوروز نوشته ي محمد مهدي فجري)

اللهم عجل لوليك الفرج
سال نو مبارك

 

یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:, :: 18:47 ::  نويسنده : ب از مطهّر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستای خوبم .حالتون خوبه؟ دلم براتون تنگ شده .سال نو پیشاپیش پیشاپیش  مبارک .ایشاله سال خوبی داشته باشین. برای همه تون  بهترین ها رو آرزو میکنم و امیدوارم تعطیلات به همتون خوش بگذره .براتون دعا میکنم بتونین از کارای مونده خونه تکونی در برید.

هدیه استاد ایزدپرست رو خوندین؟  کتابی که به من داده فوق العاده است . اسم کتاب پیانو هست چند بیتی از یکی از غزلاشو براتون مینویسم :

سلول های مغزم، زندان حرف ها بود

هر یک در انفرادی، از دیگری جدا بود

درهم شکست مغرم، سلول پشت سلول

بی واژه مانده هر حرف ، برکاغذم رها بود

آ حرف اول آب،آ اولین صدادار

هم در میان شیطان ،هم آخر خدا بود

(بقیه غزلو نمی نویسم تا مزه اش زیر زبونتون بمونه تا وقتی اومدین خوابگاه کتابو بگیرین بخونین)

راستی میلاد با سعادت حضرت زینب سلام علیها رو به همتون تبریک میگم .

اطلاعیه نوروزی:

هرکس عیدی مرا قبل از سال تحویل بدهد از 20درصد جایزه خوش حسابی برخوردار میشود!

هرپنج هزار تومان، یک امتیاز!

داشت یادم میرفت برا المپیاد منابع رو گرفتین؟ بخونینا رقیبای خوب برا هم باشیم .

 

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

یا حق . علی علیه السلام : دانش میراثی ارزشمند است . آداب نیکو زیورهای همیشه تازه ، و اندیشه (درهرکاری) آینه ای صاف و روشن است (که صواب وخطا را می نمایاند). 23 بهمن 91 روز دوشنبه ساعت 9 آغاز روزای قشنگ وبه یاد موندنی دوران دانشجویی ما بود . و ما جدی جدی شدیم دانشجوی علوم قرآن ... بیست و اندی دختر و تقریبا همین حدود پسر . از ما دخترا چندتا درجا زدن تا بشیم 20 تا که جز یکی بقیه خوابگاهی بودن . مشکلات و دردسرای بامزه ای داشتیم و انشالله روزای خوب و زیبا با رنگ خدایی بشتری در آینده خواهیم داشت. اگر سوالی درباره رشته ما هست با کمال میل جواب میدیم . اومدی سرزدی کامنتی ، سلامی ،علیکی ، لنگه کفشی چیزی یادگاری بذار .
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفترخاطرات دخترانه دانشجویان دانشگاه علوم قرآن بندرعباس و آدرس c.q.bandar91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 2524
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 11
تعداد آنلاین : 1